خاطرات آیدا

سلام  امروز آیدا رو بردم چکاپ 8 ماهگی  دخملم 72 قدش بود 45 دور سر و 9 وزن  دخمل نازم روز به روز داره بزرگ و ناز میشه  کلمه بابا رو درست میگه  براحتی و بدون کمک من میشینه  دیشب برای اولین بار بالالیی من خوابش برد در حالی که توی بقلم بود و توی چشمام نگاه میکرد  حس قشنگ و خیلی خوبی بود دعا میکنم همه بتونن حس مادر شدن و حسی که من دیشب داشتم رو بچشن ...

...

سلام  آیدای مامان روز به روز داره خانوم و خانوم تر و شیرین و با نمک تر میشه  عسل من چند روزی هست که بای بای میکنه و دست بزن هم که پیداکرده   چندتا عکس خوشکل ازش گرفتم که میذارم  راستی امروز چندتا گل محمدی توی حیاط باز شده بود همه رو چیدم و روی سر دخملم ریختم ...

سلام مامان جون  آیدای من امروز دست دسی میکرد و در ضمن دوروزی هست که نینای نای هم میکنه   پریروز دخمل خاله هم بدنیا اومدو دیروز ما رفتیم دیدیمش و تو هم با شیر خوردن اون حسودی میکردی و میخواستی به زور بری بغل خاله ...

امروز آیدای من 7 ماه تمام داره و میره توی هشت ماه  عزیز مامان سه روزی بود ززیاد سرحال نبود و تب داشت امروز خداروشکر بهتره و الان داره بازی میکنه  ...

عید امسال دندون دوم آیدای من هم در اومد  چند روزی هست که ماما و بابا میگه و امروز هم که حسابی جیغ میزد  الان هم دخملم خوابه .............. ...

امشب سال تحویل شد و سال 93 شروع شد  سال 92سال خوبی بود چون خدا آیدا کوچولو رو به من داد و به هزارو یک دلیل دیگه امشب بابایی سر کار بود و ما رفتیم خونه آقا  و آیدا اولین عیدش سال تحویلش رو اون جا بود  انشاا... که این سال هم پر خیر و برکت و سرشار از امید و سلامتی باشه  این هم آیدای من موقع سال تحویل ...