بدون عنوان
سلام
امروز آیدای من 9 ماه و یک روز داره
بابایی سر کار بود که به خاطر کاری اومد خونه آیدا رفت بغل بابایی و تا بابا خواست آیدا رو بده به من و بره آیدا خانوم خودشو به باباش چسبوندو نیومد و در آخر به زور اونو جدا کردیم و وقتی بابایی رفت دنبالش کلی گریه کرد
بابایی رو که نگو کلی ذوق زده بود که دخملش این طوری دنبالش گریه میکنه آخه اولین باری بود که آیدا برای یه نفر این طوری گریه میکرد
بعد هم بابایی زنگ زد و پشت تلفن گفت تا حالا این طوری دنبال توهم نیومده بود و هی به من پز میداد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی