درباره ایدا
سلام
آیدای من امروز یکسال و 16روزشه
دخترم داره کم کم بزرگ و خانوم میشه
چقدر زود یکسال گذشت انگار همین دیروز بود که فهمیدم داری میای و اشک شوق ریختم و نه ماه بعداز اون خدا تورو به من و بابایی داد تا بیشتر و بیشتر از زندگی لذت ببریم و شکر گذار نعمت های خوب ش باشیم الهییییییییییییی شکررررررررر
جمعه 14 شهریور قرار شد که جشن جمع و جوری به مناسبت تولد تک گل من آیدا خانوم بگیریم و همه فامیلا رو دعوت کردیم
از قضا امیر محمد خان خاله انگار دوست داشت که برای تولد آیدا خودش رو برسونه و همون روز امیر محمد دست مامانش رو بند کرد و بدنیا اومد و به همین خاطر خاله و مامان بزرگ به دلیل تولد امیر محمد نتونستن بیان جشن تولد
کارهای جدید آیدا خانوم من
دخمل من جدیدا حرفایی میزنه مثل بع بع تو تو اشس اببببببببب
وقتی سرش یا بدنش به در و دیوار میخوره زیاد گریه نمیکنه وزود تلافی میکنه و در و دیوار و کتک میزنه
آیدای من هنوز راه نمیره ولی وقتی دستش رو میگیریم که راه بره سریع میگه تااااتاااا و با خوشحالی راه میاد
این هم چند تا عکس از تولد آیدا
یکسالگی ایدا
واین هم آیدای یک ساعته