آیداآیدا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات آیدا

دندون آسیابی آیدا

سلام آیدا کوچولوی من چند روزی هست که لثه هاش ورم کرده و منتظر ورود دندونای خشکلشه  امروز متوجه شدم که دندون آسیابی پایینش جوونه زده وقتی به خودش گفتم مبارکه دست زد و هوراااااااااا   عروسک من چند روزی هست که خودش رو با عروسک هاش سرگرم میکنه بهشون می می میده و خوابشون میکنه  خیلی بانمک شده حرفای بامزه ای میزنه بالا بالامیخونه  وقتی میرم بیرون داد میزنه ماااامااااااایییییییییی ججایییییییییییییی  یهنی مامانی کجایی   مهمون که میاد میگه بیشییییییییییی    یعنی بشین   تازگیام که بدون من هیچ جایی نمیره  بیشتر اطرافیارو میشناسه و وقتی عکس شون رو نشون میدیم اول اسمشون رو میگه مثلا ز...
25 دی 1393

حرفای جدید آیدا

آیدا خانوم روز به روز داره شیرین تر میشه حرفای زیادی میزنه و خودش رو توی دل من و بابایی جا میکنه  حرفایی مثل  بابا ماما  توتو    امییی یعنی امیر   امه یعنی عمه  خخخار یعنی خیار ابیج   یعنی عویج  ابش یعنی اسب  ماهی  و  حرفای دیگه...  تازگی وسایل رو پشتش پنهان میکنه و میگه کو  نیییییییییی
25 آذر 1393

چشمای خشگل آیدا

سلام  پنجشنبه هفته گذشته یعنی 20 آذر آیدا رو بردیم و چشمش رو میل زدیم  دخترم خیلی اذیت شد و گریه کرد  خودم هم خیلی ناراغحت بودم از خدا خواستم کمک کنه که چشمای دخملم خوب خوب بشه و دیگه اشک نریزه  دختر گلم من فقط سلامتی تورو از خدا و امام حسین میخوام
25 آذر 1393

بدون عنوان

دیروز رفتیم و بالاخره برای میل زدن چشم آیدا نوبت گرفتیم  نوبت شد 20 اذر یعنی پنجشنبه هفته آینده  باید ناشتا باشه  خیلی نگرانم  خدایا توکل برتو خودت کمک کن ...
9 آذر 1393

سرماخوردگی آیدا

سلامممممممممم  اولین باریه که منو آیدا و بابایی هر سه سرماخوردیم و حال سه تاییمون اینطوریه   دخترم خیلی ضعیف و لاغر شده    سه شب مدام توی خواب تب میکرد ...
21 آبان 1393

راه رفتن آیدا خانم

آیدای من چند روزی هست که کامل راه میره و بدون کمک کسی قدم هاش رو برمیداره  هنوز کاملا تعادل نداره و به همین دیلی زود به زود زمین میخوره و با یا علی زودی بلند میشه و  به راه رفتن ادامه میده  حرفای زیادی میزنه مثل داداچی که به امیر محمد میگه  امی همه  بابا  مامان  نه نه  می می اب به  نی نی  و گاگول که به یه فرد خاصی میگه و با دیدنش تکرار میکنه    موش موشی هم میکنه    ...
12 آبان 1393

اولین سفر آیدا به مشهد

سلام و سلام   چند روز پیش یعنی 28 مهر 93 آیدا و مامان و بابایی به همراه هم رفتن مشهد پابوس امام رضا  خیلی خوب بود خیلی  از امام رضا خواستم دختر کوچولو منو ضامن باشه و عاقبت بخیر کنه  دخترم خیلی بهم وابسته شده و به همین دلیل من محدود بودم و باید سریع نماز میخوندم تا آیدا همه شهر و به هم نریخته بود  این هم عکسایی از ایداخانوم در حرم امام رضا     وآیدای من در سن 1سال ویک ماهو 15 روز به پابوس اقا مشرف شد ...
3 آبان 1393